خبرگزاری مهر-گروه فرهنگ: با اعلام نامزدهای سه نهاد تاثیرگذار در حوزه ادبیات کودک و نوجوان ایران برای دریافت جایزه جهانی آستریدلیندگرن2020 (آلما)که یکی از معتبرترین جوایز ادبی در زمینه ادبیات کودک در دنیا به شمار میرود، بار دیگر این سوال به ذهن متبادر میشود که موفق نبودن ایران در اغلب سالهای گذشته بر این جایزه و نیز جایزه ادبی مهم دیگر در این حوزه یعنی هانس کریستین اندرسن را باید نگران کننده دانست؟
ایران و ادبیات کودک
سالهای سال است که ادبیات کودک و نوجوان در ایران فراتر از فضای جاری و حاکم بر ادبیات ایران توانسته مرزهای کشور را در نوردد و مخاطبانی از سایر فرهنگها برای خود کسب کند. از نویسندگانی چون فرهاد حسن زاده و هوشنگ مرادی کرمانی که در جایزه جهانی اندرسن مورد تشویق هیات اند داوران قرار گرفته و لوح سپاس دریافت کردند تا فرشید مثقالی که تنها تصویرگر و هنرمند ایرانی است که جایزه جهانی اندرسن را که به نوبل ادبیات کودک مشهور است به دست آورده است.
در کنار این اتفاقات حضور نویسندگان و تصویرگران ایرانی در مجامع جهانی در سالهای اخیر به شکل قابل توجهی رو به ازدیاد بوده است. از حضور و سخنرانی در مجامع جهانی تا همکاری با موسسات نشر در کشورهای مختلف. به عنوان مثال حضور موفق آثار ایرانی در فهرست آثار برگزیده کتابخانه مونیخ آلمان و نیز فعالیت قابل اعتنای برخی تصویرگران ایرانی از جمله علیرضا گلدوزیان و نیز تصویرگرانی که آثار آنها به کاتالوگ نمایشگاه کتاب بولونیا به صورت سالانه راه پیدا کرده است را میتوان برشمرد.
جدای از این ترجمه آثاری از نویسندگان ایرانی و انتشار آنها در خارج از کشور نیز در زمره یکی از موفقیتهای قابل توجه نویسندگان و ناشران ایرانی در حوزه ادبیات کودک و نوجوان در سالهای اخیر بوده است.
با این همه چرا نشر ایران در ثبت و به دست آوردن عناوین بینالمللی معتبر و تاثیرگذار ناکام بوده است و آیا این ناکامی را باید مهم تلقی کرد؟ با دریافت فرضی این جوایز در سالهای آتی قرار است چه اتفاقی برای ادبیات کودک و نوجوان ایران رقم بخورد؟
از سوی دیگر علت معرفی نامزدهای مختلف و متعدد از سوی نهادهای معرفی کننده نویسندگان و تصویرگران ایرانی به این رویدادهای جهانی چیست و چرا انتخاب و معرفی نامزدهای واحد از سوی این نهادها پیگیری نمیشود؟
نهادهای ادبیات کودک در ایران
در ایران و از سالهای دور شورای کتاب کودک به عنوان نهاد همکار با دفترIBBY و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به عنوان یکی از دیرپاترین نهادهای فعال در عرصه ادبیات کودک و نوجوان در ایران به عنوان نهادهای پذیرفته شده جهانی برای معرفی نامزدهای دریافت این دو جایزه شناخته شده بودهاند و در سالهای اخیر نیز انجمن نویسندگان کودک و نوجوان و موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودک ایران نیز در زمره دو نهاد معرفی کننده نامزد در این رویدادها شناخته شدهاند. ولی سوالی که در اینجا مطرح است که کیفیت حمایت و پشتیبانی این نهادها از نفرات معرفی شده توسط خودشان تا چه اندازه بوده است.
جمشید خانیان که به عنوان نماینده انجمن نویسندگان کودک و نوجوان در سال گذشته به این جایزه معرفی شده بود پس از گلایههایی درباره نداشتن فرصت کافی برای تهیه پرونده مورد نیاز برای معرفی به این جایزه لب به انتقاد گشوده بود که معرفی کردن نامزدها تنها جزئی از وظیفه کاری نهادها است اما تا زمانی که آثار نویسندگان ایرانی ترجمه و در دنیا معرفی نشده باشد نمیشود به کسب یک عنوان بینالمللی برای ادبیات کودک در ایران امیدوار بود.
بچه های ایران و نه جایزه
سحر ترهنده از اعضا هیئت مدیره و مسئول روابط بینالملل شورای کتاب کودک و مدیر کتابهای طوطی، که سابقه دو دوره داوری در جایزه جهانی هانس کریستین اندرسن را نیز داراست با تایید اینکه بدون حضور مستمر در فرآیند ترجمه آثار ایرانی و معرفی آنها در کشورهای مختلف نمیتوان به کسب یک عنوان بینالمللی مانند جایزه اندرسن یا آلما برای ادبیات ایران چشم داشت، در پاسخ به سوالی در همین زمینه به خبرنگار مهر عنوان کرد: ادبیات کودک در ایران از چنان مشکلات بزرگی رنج می برد که نامزدی یا کسب جوایز در رتبه های بعدی اهمیت قراردارند. ما هنوز در پروسه تولید کتاب در ایران حرفهای نشدهایم، نمی توانیم رضایت پدیدآورندگان کتابها را تامین کنیم. تعدادی ناشر دولتی داریم که فروش و حضور در بازارهای بین المللی برایشان اهمیت چندانی ندارد. تعدادی ناشر کتاب های کمک آموزشی و کنکور که اخیرا بازار نشر کتاب کودک را با انبوه آثار عموماً بدون کپیرایت انباشتهاند و تعداد انگشت شماری ناشر خصوصی حرفهای که تلاش میکنند در این آشفته بازار هم اثر با کیفیت به دست کودک ایرانی برسانند و هم راهی به بازارهای جهانی باز کنند. اما سئوال اصلی این است که ما چه حمایت ویژه ای از تولید و معرفی آثار و پدیدآورندگان برجسته می کنیم که انتظار موفقیت های جهانی هم داریم؟ اگر تاکنون موفقیتی هم در کار بوده حاصل خلاقیت فردی و تلاش نهادهای مدنی مانند شورای کتاب کودک است و نه برنامه ریزی کلان و اصولی مانند سرمایهگذاری که چندی است در کشور کره جنوبی یا اخیرا در چین بر ادبیات کودک این کشورها شده است.
وی در ادامه با اشاره به اینکه موفقیت در رویدادهای جهانی مانند جایزه آلما نیاز به زیرساخت های متعددی دارد، افزود: باید ابتدا موضوع کپی رایت را که رابط ما با جامعه جهانی است حل کنیم و مناسبات آن را بپذیریم. پس از آن باید به فکر زیرساخت هایمان برای تولید و معرفی اثر باشیم. چند نویسنده فعال در عرصه ادبیات کودک و یا ناشر فعال در این عرصه در ایران پایگاه اینترنتی دو زبانه دارند؟ چیزی که بشود با تکیه بر آن به معرفی آنها در عرصه جهانی پرداخت؟ چند آژانس ادبی حرفه ای و فعال در حوزه ادبیات کودک داریم که ذائقه کشورهای متعدد را بشناسند و از مناسبات خرید و فروش رایت اطلاع داشته باشند؟ آژانس های ادبی ما چقدر به صورت فعال به معرفی نویسندگان و ناشران ایرانی مشغول هستند؟ تا زمانی که نویسنده و متن و تصویرگر و هنرش ناشناخته هستند چگونه باید کشف شوند؟
ترهنده همچنین با تاکید بر اینکه جوایز ادبی بین المللی در این عرصه نباید هدف ادبیات کودک در ایران باشد گفت: ما نباید برای دریافت جایزه اثری تولید کنیم و یا برنامه ای داشته باشیم قدر مسلم هدف اول و اصلی بچههای ایران هستند. اما وقتی برای مخاطب داخلی با استانداردهای کیفی و اصول پذیرفته شده جهانی اثری تولید شود به گام های بعدی در این راه نیز می توان امیدوار بود. این را هم در نظر داشته باشیم که جایزه اندرسن هر دو سال یک بار به یک نویسنده و تصویرگر اهدا می شود و جایزه آلما به صورت سالانه و در رقابت سنگینی میان تعداد زیادی نویسنده، تصویرگر، نهادهای فعال و مروجان ادبیات کودک، تنها یک برنده اعلام میکند.
نمره مطلوب ایران در ترویج کتابخوانی برای کودکان
ترهنده افزود: سال های بسیاری است که برنده ای در حوزه ترویج ادبیات کودک در این جایزه معرفی نشده و نویسنده یا تصویرگر موفق به کسب گرانترین جایزه ادبیات کودک شده اند. به نظرم شیوه انتخاب و داوری جایزه آلما بسیار دشوار و پیچیده است، گرچه معیارهای جایزه ساده و کلی است. داوران این جایزه هم به کیفیت بالای ادبی و هنری آثار، تاثیر آثار بر مخاطب، میزان تاثیر نویسنده و تصویرگر و مروج بر جامعه مخاطب، گستردگی جامعه مخاطب و ... توجه دارند با این وجود انتخاب یک برنده از میان تعداد بسیار نویسنده وتصویرگر و نهادهای ترویجی و مروجان و فعالان ادبیات کودک بسیار دشوار مینماید و نباید از نظر دور داشت که برندگان جایزه آلما کمتر (اگر نگویم اصلا چون در حال حاضر حضور ذهن دقیق ندارم) از آسیا بودهاند و به یاد ندارم برندهای از خاورمیانه در این جایزه تا به حال معرفی شده باشد. یادمان نرود زبان فارسی زبانی با گستره مخاطبان اندک است به نسبت زبانهای انگلیسی، آلمانی، اسپانیایی و حتی چینی. باید دید کشورهای دیگر که زبانشان، زبان متداول جهانی نیست چگونه راه به بازارهای جهانی و جوایز بین المللی باز کردهاند؟ چگونه در میان نویسندگان و مجامع بینالمللی شناخته شدهاند! یکی از مهمترین راهکارهای فروش حق کپیرایت و ترجمه آثار به ناشران بینالمللی است. اگر اثری ترجمه و وارد بازار فروش و توزیع حرفهای کشورهای دیگر شود، شانس این را پیدا میکند که بیشتر دیده و شناخته شود.
وی در عین حال افزود: در حال حاضر تحریمهای بینالمللی و کمبود کاغذ و غیره به شدت به بدنه تولید و فعالیت معدود ناشران حرفهای آسیب رسانده، اما اگر تصور کنیم در شرایط ایدهآل و خارج از تحریم هستیم میتوان تصور کرد: اگر ما بازار نشر کودک و نوجوانمان را مبدل به یک بازار اقتصادی طبیعی و حرفهای کنیم، بازاری که ناشرها در آن دغدغه کاغذ، قیمت، رعایت حق مالکیت معنوی (کپیرایت پدیدآورندگان داخلی و خارجی)، ترجمههای موازی و هزاران مشکل ریز و درشت دیگر را نداشته باشند و تلاش و سرمایهگذاریشان پس از تولید معطوف به مهیا کردن زیرساختهای معرفی و ترویج حرفهای شود، یکی دو آژانس ادبی موجود حمایت شوند و تلاش شود آژانسهای ادبی بیشتری در این حوزه آموزش ببیند و شروع به کار کنند، پدیدآورندگان بدانند که در چرخه تولید اثر فروش و معرفی آثار به مخاطبان اهمیت بالایی دارد (چه معرفی و فروش داخلی و چه معرفی و فروش بینالمللی)، اگر آثار با کیفیت (ادبی و هنری) در استانداردهای جهانی تولید شوند و مخاطب ایرانی را جذب کنند قطعا رفتهرفته راهشان را پیدا میکنند و از رویدادهای بینالمللی موفق بیرون میآیند. اما اگر کماکان دنبال راه میانبر هستیم این راه به چنین موفقیتهایی ختم نمیشود.
ایران کم شانس نیست
در همین زمینه علی اصغرسیدآبادی نامزد سال گذشته انجمن نویسندگان کودک و نوجوان برای جایزه آستریدلیندگن نیز به تازگی در همین زمینه در یادداشتی که در صفحه شخصی خود در فضای مجازی منتشر کرده است، بیان داشته است: لازمه موفقیت برای نویسندگان معرفی شده به ترجمه و انتشار آثارشان در کشورهای دیگر باشد. کاش نهادهای دولتی و نهادهایی که نویسندگان و تصویرگران را به این جایزه و جایزههای مشابه معرفی میکنند، با مشارکت هم برنامه ای برای انتشار آثار ایرانی در کشورهای دیگر داشته باشند.
به نظرم در زمینهی ترویج کتابخوانی دست کم در جایزهی آسترید لیندگران - اگر بخواهند در این زمینه انتخابی داشته باشند- شانس بیشتری داریم. پروژهها و نهادهای مردمی ترویج کتابخوانی در ایران در سالهای اخیر نسبت به کشورهای دیگر رشد چشمگیری داشتهاند. با این حال دریغم میآید به نکتهای که به نظرم نگرانکننده است، اشاره نکنم. متاسفانه در سالهای اخیر نگاه نهادهای بینالمللی به موضوع ترویج کتابخوانی در کشورهایی مثل ایران نگاهی از بالا به پایین و خیریهای است و انگار فعالیتی است محدود به مناطق خاص و این متاسفانه به پدیدههایی دامن میزند که نمایشی شدن ترویج کتابخوانی - چیزی از جنس سفر هنرپیشههای هالیوودی به مناطق آسیبدیدهی جهان- از آن جمله است.
با این همه به نظر میرسد نهادهای مرتبط با این موضوع در ایران نیز با توجه به احتمال پایین انتخاب نامزدی از سوی ایران دلبه حضور یک ایرانی در لیست نامزدهای نهایی خوش کرده و هدف غایی را حضور در این فهرست و نه کسب عنوان برگزیده قرار داده و خود نیز واقفند که آنچه بر ساختار نشر ایران در روزها و سالهای اخیر حاکم است راه به انتخاب برگزیدهای ایرانی در چنین رویدادهایی نمیبرد.
نظر شما